من همانم آن ديگري ...!

دستهايم را مي شويم؛براي چندمين بار ... حتي حسابش از دستم در رفته است. با خود مي انديشم چه چيزي اين بحران را براي ما متفاوت كرده است؟ و به اين نتيجه مي رسم كه حداقل نسخه ي ما براي تاب آوردن در برابر روزهاي دهشتناك قبل، اين بوده كه در كنار هم بوديم؛ با هم بوديم. اما حالا منبع خطر از جهان بي ثبات و ناامن، رسيده به "ديگري". اينك " آن ديگري" كه مي توانست قوت قلب باشد خود، منبع خطر شده. بايد از هم دور باشيم؛ بايد از هم فرار كنيم. شايد اين، همان قيامت معهود است:« روزي كه برادر از برادرش مي گريزد و مادر از فرزندش .» اوج ضعف و آسيب پذيري انسان: فرار از ديگري براي نجات خود!

اين، همان چيزي است كه اين بحران را در مقايسه با مصيبتهاي قبلي، سخت تر مي كند. سخت است كه دور از هم بايستيم و بگوييم: نترس... من هستم! و سخت تر اين است كه خود، منبع خطر شويم براي كساني كه دوستشان داريم.

... من را ببخشيد اگر من، بخش مهمي از خطر دنياي بيرون شمايم. من را ببخشيد كه من و تو و ما، همگي، طفلكاني هستيم آسيب پذير و شايسته ي دوست داشتن ... شايسته ي بخشش و آرامش ... حتي در فرار و فاصله!

برشي از پست اينستا: tarannom_52